- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امام سجاد علیه السلام
یک کم از اشک تو در میزان دریا کم نبود پیش غمهای تو غمهای دو عالم غم نبود سر به مُهر کـربلا می بُرد در سجادهاش آن که پیش هیچ کس غیر از خدایش خَم نبود بعد قـرآن در نـزول آیـههای مُـحکَـمات هیچ نطقی در جهان چون خطبهات مُحکم نبود پِلک بر هم میزدی کرب و بلا میشد مرور مقتلی کامل تر از چشمت در این عالم نبود روضۀ در پردهات این بود که، در طول راه غیر تو با عمه جانت هیچ کس مَحرَم نبود گرچه کشتت ذره ذره شمر، با سَمِّ هُشام در حقیقت قاتلت هم شمر بود و هم نبود با حساب روضۀ گودال و ظهر و خیمهها عـلّتِ اصلـی مرگت حـتم دارم سَـم نبود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
ای پـسـرِ نــورِ نـبـوّت ســلام ای ششمین قـلۀ عصمت سلام صاحبِ ما، صاحبِ ایران تویی روحِ خـدا، جوهـرِ ایمان تویی سرو و سپیدارِ چمن کیست؟ تو وارث و دامادِ حسن کیست؟ تو چـشـمِ امـیـدِ هــمـه افــتـادههـا آبــرویِ گــلــشـنِ سـجــادههـا گوش به حرفِ تو نشـسته خدا روحِ دعـــا زمـــزمــۀ ربّــنــا سجـدۀ تو جلوۀ معـراج توست پـیـنـۀ پـیـشانی تو تـاجِ توست خـیلِ مـلائک هـمه شاگـردِ تو غـرق طـواف اند همه گردِ تو مستِ دعـای تو شده جـبرئیـل تـشـنـۀ لـبهـات شـده سلـسبـیـل زنـده به پـیـغـام تو شد کـربـلا وارث و پـیـغـمـبرِ خـون خـدا خـطـبـۀ تو زنگِ جهـادِ تو شد اشکِ تو همسنگِ جهادِ تو شد اجرِ تو هم سنگِ در و بام شد روزِ دهـم خـتـم شد و شام شد زهر چهل سال در این جام بود سخت تر از کرب و بلا شام بود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر امام
الـســلام ای قـبـلـۀ اهـل نـظـر السلام ای گـریۀ شب تا سحـر السلام ای روضههای پُر شرر السلام ای عـابد خـونین جگـر ای که غم گشته انیس خاطرت ای که جز مهدی نباشد زائرت ای مــزارت قــبــلـۀ اهـل ولا ای امـام چـارم ارض و سـمـا ای همیشه در دلت روضه به پا داغـهـا دیـدی تـو در کـربـبـلا مصلحت این بود در تب بودهای راوی غـمهـای زیـنب بودهای عمری از غـم دیـدۀ تر داشتی ارث غربت را ز مادر داشتی بـر دلـت داغ بــرادر داشــتـی روضههای شمر و خنجر داشتی روز عـاشورا ز یـاد تو نرفت غـربـت بـابـا ز یـاد تو نرفت گر که دیدی پاره پاره پـیرهن این همه شمشیر و نیزه، یک بدن در دل گـودال جـسمی بیکـفن سر به رو نی به روی خاک تن بر لـب تو الامـان از شـام بود خـون دلهـا از غـم دشنـام بـود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
آن شب که آسـمان خـدا بیسـتاره بود مردی، حضور فاجعه را در نظاره بود در سوک خیمههای عطش، زار میگریست مشکی که در کنار تـنی پاره پاره بود سـهـم کـبـوتـران حــرم از حـرامـیـان بال شکسته، زخم فزون از شماره بود زخمی که تا همیشه به نای رباب ماند از شـور لای لایـی یک گـاهـواره بود چیزی که برد قافـله با خود ز کـربـلا چشم به خون نشسته، دلی پرشراره بود میدوخت چشم حسرت خود را به قتلگاه انگـشتـری که هـمسفـر گـوشواره بود راهی که کوچه کوچه به بن بست میرسید در طول این مسیر فقط راه چاره بود!
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای شهادت امام سجاد علیه السلام
پخش سبک (به سبک: ای ماه من می ریزم از....) من که دگـر بار سـفـر بـستم مدیـنه من زائـر کـرب و بلا هـستم مدیـنه میسوزد از پا تا سرم، ای وای، ای وای شد پـاره پـاره جگـرم، ای وای، ای وای شـد لحـظههـای آخـرم، ای وای، ای وای از چشم زین العـابدین، ای وای، ای وای خون میچکد روی زمین، ای وای، ای وای مدیـنه حـالـم را ببـیـن، ای وای، ای وای ************************* با چشم خود دیـدم حـرم آتش گرفته دیـدم که از پـا تا سرم آتـش گرفـته عمه به سوی من دوید، ای وای، ای وای او نـالههـایـم را شنـیـد، ای وای، ای وای او بارها جـانم خـریـد، ای وای، ای وای تـنهای بی سر دیـدهام، ای وای، ای وای من عون و جعفر دیدهام، ای وای، ای وای من جسم اکـبـر دیـدهام، ای وای، ای وای ************************* دیـدم مـیـان قـتـلـگـه بـا اشک دیـده من بـوسۀ عـمّه به رگهای بـریـده من دیدهام باغ خزان، ای وای، ای وای دیدم که عمّه شد کمان، ای وای، ای وای من بـودم و آه و فغـان، ای وای، ای وای دیدم به پیکر سر نبود، ای وای، ای وای انگشت و انگشتر نبود، ای وای، ای وای هـرگـز مرا باور نبود، ای وای، ای وای ************************* زخم زبانها کرده همچون شمع، آبم در شام و کوفه خارجی کردند خطابم من اشک و ناله دیدهام، ای وای، ای وای افـسـرده لالـه دیـدهام، ای وای، ای وای پـیـر سه ساله دیـدهام، ای وای، ای وای خون ریزد از چشم ترم، ای وای، ای وای دیدم سه ساله خواهرم، ای وای، ای وای بـاشـد شـبـیـه مـادرم، ای وای، ای وای
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای شهادت امام سجاد علیه السلام
مـن امــام ســاجــدیــنـــم ای مـدیـنــه دل غـمـیـنــم ای مــدیـنــه آمـد امـشـب لــحــظـههـای آخــریـنــم ای مدینه بودهام من یار عشق بودهام من قـافـله سـالار عشق ای مـدیـنه با دو دست بـستهام رفتهام من بر سر بازار عشق وای من ای وای من، وای من ای وای من *************************** مـانـدم از كـجــا بـگـویـم از غــم و بــلا بــگــویــم ای مـدیـنـه بـا تـو امـشب مـن ز كــربــلا بـگــویـم دیـدهام پـر خــون دل آواره را دیـدهام تـنهـای پـاره پـاره را من به روی دست بابایم حسین دیـدهام لـبخـند شیـر خـواره را وای من ای وای من، وای من ای وای من *************************** جـان من بر لـب رسـیـده دیــدهام گـلـهــای چــیــده مـثـل عــمـه بـوســه دادم مـن بـه رگـهــای بــریـده بی كـفـن جـسم امـامـم دیـدهام از تماشایش به خود لـرزیدهام خـم شدم من تن پاره پـاره را در مـیــان بــوریـا پـیـچـیـدهام وای من ای وای من، وای من ای وای من *************************** من ز غـم افـسـرده بـودم مـثـل گـل پـژمـرده بـودم اگـر عــمـه نــبـود آنـجـا تـوی خـیـمـه مُـرده بـودم كــاروان اشـك و نـالـه دیـدهام چــیـدن یـك بـاغ لالـه دیــدهام نیمه شب در گوشۀ ویرانه من داغ زهـرای سـه سالـه دیـدهام وای من ای وای من، وای من ای وای من *************************** كـنج ویـران در بـرم بود او سه ساله خواهـرم بود من خودم دیدم كه رویش مـثـل زهــرا مـادرم بـود طفل خسته پیـكرش آزرده بود پیش چشمم تازیانه خورده بود گـر نـمیشد عـمۀ من سپـرش او به راه شام و كوفه مُرده بود وای من ای وای من، وای من ای وای من
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای شهادت امام سجاد علیه السلام
به تاب و تَعـبَم من، ز غـم لَبالَبم من اگر که زنده ماندم، رَهین زینبم من مـنـم یـوسـف زهــرا که ماندهام به صحرا واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲) ********************** مـنـم یـوسـف زهــرا که ماندهام به صحرا واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲) ********************** اگر مرا نکشتند، نه اینکه بود امانم عدو گمان نمیکرد، که من زنده بمانم مـنـم یـوسـف زهــرا که ماندهام به صحرا واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲) ********************** چنان عدو دو پایم، به زیر ناقه بسته که دانههای زنجیر، به اُستخوان نشسته مـنـم یـوسـف زهــرا که ماندهام به صحرا واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲) ********************** مـنـم یـوسـف زهــرا که ماندهام به صحرا واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲)
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها
در گـیر و دار غـائـله زیـنب اگر نبود شـلاق بود و سلـسلـه زیـنب اگر نبود ما بـین کـربلا و همین روضههای ما تا حـشـر بود فـاصله زیـنب اگـر نبود بـین صبـورهـای جهـان در کـتـاب ها یک واژه بود حوصله، زینب اگر نبود ذُخـرالحـسیـن بود بـرای مـسیـر شـام در قـصـۀ مـبـاهـلـه زیـنـب اگـر نبـود از شام تا به کوفه از این بیـشتر یقـین پـا مـیگـرفـت آبـلـه زیـنب اگـر نـبود قــطـعـاً پـیـام کـربـبـلا جـاودان نـبـود یک پـای این معـادلـه زینب اگـر نبود صبر سکینه نیز به سر میرسید زود در کـوچـهها محـصل زیـنب اگر نبود کشتی، شکست خوردۀ طوفان طعنه بود در شام و کـوفه ساحل زینب اگر نبود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
کسیکه از تو و از داغ تو خـبر دارد هـمیـشـه در غـم تـو دیـدگان تـر دارد دلی که سوخت برایت خدا بهایش داد خـدا به سـوخـتگان غـمت نظـر دارد قـسـم به نـالـۀ زهـرا کـسی نـمیمـانـد اگـر که پـرده خـدا از غـم تو بر دارد مـن از تــلاطـم امـــواج آب دانــسـتـم که در مصیـبت تو آب هم جگـر دارد به ساحت حرمت میرسد هرآن کس که شبـیه فـطرس درگـاه بـال و پَـر دارد به جـمع گـریه کـنان حـسین و کرببلا ببـین ز عـرش خـدا فـاطمه نظر دارد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر امام
خواستم جانـم زره باشد برایت، دیر شد حلقههای زخم از پا تا سرت زنجـیر شد منعکس شد رنگ خونت در غروب آفتاب قلب مجروح تو هم خورشید این تصویر شد تیغ ها روی تنت در هم گره خوردند؛ آه! هر کدام از این گرهها باز با شمشیر شد هـیچ جای سالـمی روی تـنت نگـذاشتـند تازه کم کم با گـلویت نیزهای درگیر شد چند روزی بر فزار نیزه بودی، بعد از آن آمدی روی زمین و خاک از خون سیر شد چند دندان شکـسته؛ چند خط با خیزران خواهرت این صحنهها را دید و آخر پیر شد صبح نزدیک است؛ چون نور خدا میتابد از سورۀ فجری که روی حنجرت تحریر شد
: امتیاز
|
مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
ای غزل صبر و استـواری و ایثار شیرزنِ کـربلا…. وصـیِّ علـمدار روی ســرت سـایـۀ کــتـاب الــهـی زیـر قـدمهـای تـوسـت گـنـبـدِ دَوّار دیـدۀ گـیـتـی نـدیـده مـثـل تو زیـنب هرنفست بسته شد به هرنـفـس یـار حُجب و حیا و عـفاف فاطمه داری خـطبـۀ تو خـطبههای حـیـدرِ کـرّار صبر تو سِرِّ ثـبوت کرب و بلا بود زمزمهات درس دین شناسی و رفتار نـدبـۀ روی لـب تـو مـیشـود آخــر زمـزمـههـای وصال جـمـعۀ دیـدار
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
گریه کرد و آه سردی از دل مضطر کشید آن که با انگشت زخمی لالهای پرپر کشید کوچه کوچه شهر پیغمبر سراسر ناله شد تا شهـیـد زنـدۀ زینب عـبا بر سر کـشید روضه یعنی بعد روز واقعه با دست خود نیزهها را یک به یک از پهلوی اکبر کشید روضه یعنی که عموی خوش قد و بالاش را تکه تکه مثل طفل کوچکی در بر کشید از خجالت آب شد در پیش چشمان رباب هر زمانی که گریزش به لب اصغر کشید روضه یعنی اینکه این آقا به چشمش دیده است بیحیا دشداشهاش را تا زد و خنجر کشید روضه یعنی دست های ناتوانش بین راه خارها از دست و پای زخمی خواهر کشید روضه یعنی روضههای ناتمام محفـلش باز هم مرثـیههایش به شبی دیگـر کشید رشته کوه درد و غم را مثل زخم کهنهای روی دوش خستهاش تا لحظۀ آخر کشید مو کنان، مویه کنان بر سینه و سر میزنیم یک عـلی دیگر از این خانواده پر کشید
: امتیاز
|
ربانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت
تا اشک هست در بصرم گریه میکنم با این تـوان مخـتـصرم گـریه میکـنم تـنها نه با دو چـشم تـرم گـریه میکنم با خـون مانده بر جگـرم گریه میکنم رنـگـم زمـان دیـدن مـذبـوح مـیپــرد یا لحظهای که طفـل گـلـوبند میخـرد یا مادری که کودک شش ماهه میبرد با هر چه هست دور و برم گریه میکنم روح صحیـفه پُـر شده از گریه کردنم خـمس عـشر، بهـانه شده بهـر شیـونم گـاهـی گـریـز بـین ابـوحـمـزه میزنم بـیـن نـوافـل سـحــرم گـریـه مـیکـنـم از خـندههای حـرمـله زجری کشیدهام من کـه عـقـیـلـه را سـر بـازار دیـدهام بـر دردهـای عــمـۀ قـامـت خـمـیـدهام بر غـربت بـزرگ حـرم گریه میکنم ناموس خود به ناقۀ عریان که دیده است؟ آتش میان زلف پریشان که دیده است؟ افـتادن قـطار اسیـران که دیـده است؟ عمری است با غم سفرم گریه میکنم بایـد چه کـرد بـین گـلـو آه و نـالـه را زخـم عـمیـق پهـلـو و بـازوی لاله را خیلی زدند خواهر من را، سه ساله را یـاد رقـیـه بـا پـســرم گـریـه مـیکـنـم وقـتـی عـقـیـلـه وارد بـزم شـراب شـد وقتی که خواهرم به کنیزی خطاب شد روی سـرم تـمـام زمـانـه خـراب شـد بر خـاک ریخـته به سرم گریه میکنم یــادم نـمـیرود پــدرم را پـیــاده بـود هر طور بود روی دو پـا ایـستاده بود بر نـیزۀ غـریـبی خـود تکـیه داده بود بـر حـال غـربت پـدرم گـریه میکـنـم عمامهاش به خاک لگـد مال مانده بود خـیلی غـریب در ته گـودال مانده بود با کام تشنه، زخمی و بیحال مانده بود از اوج روضه با خبرم، گریه میکنم بـالـم زمـان پـا شـدنـم تــیـر مـیکـشـد از داغ زهـر کـل تـنـم تـیـر مـیکـشـد حالا که تشنهام... بدنم تیـر میکشد... ... یاد عموی تشنه ترم گـریه میکـنم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در کوفه
من که جز با تو هوای سفرم هیچ نبود سـفـرم بود، ولی هـمـسـفـرم هیچ نبود رفت سامان من از بیسر و سامان شدنت با سرت جز قـدم در به درم هیچ نبود نکـنـد فکـر کـنی خـستـهام از راه امّـا کاش در کوفه مسیرِ گـذرم هیچ نبود! شهر تعطیل و همه منتظرِ خـواهر تو سـر دروازه رسیدن نظـرم هـیچ نـبود زینب و رد شدن از بین شلوغی؟اینجا؟ اصـلا انگـار زمـانـی پـدرم هیچ نبود سـرِ در نـیـزۀ عـبـاس شـده درد سـرم به زبانِ همه غـیر از خـبرم هیچ نبود راه باز است ولی، باز شده هر چشمی راه تا راه به جـایـی بـبـرم هـیچ نـبود جگـر شـیـر خـدا، داده خـداوند به من با تمـاشای تو دیگر، جگـرم هیچ نبود یا که ماه روی تو نیمه هلالی شده ست یا که نه، سوی دوتا چشم ترم هیچ نبود لطف کن از سرِ نی، با دل این دخترکت جز صدای "ابتا" دور و برم هیچ نبود نان و خرما صدقه میدهد این کوفه به ما غیرِ دلشوره روی بال و پرم هیچ نبود
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا و مصائب ورود اهل بیت به کوفه
مـا آب از دو دیـدۀ گـریـان گـرفـتهایم از سفـرۀ شـماست اگر نـان گرفـتـهایم روزی ما به دست شما میخـورد رقـم پس رزق را ز دست کریمان گرفتهایم از عشق های بیسر و سامان گذشتهایم با عشق روضههاست که سامان گرفتهایم عـالِـم زیـاد هست که کـافـر کـند مـرا از دست روضه خوان تو ایمان گرفتهایم مـا مُــردۀ گـنـاه و گـنـاهـی نـداشـتـیـم تو آمدی و از نـفـست جـان گـرفـتهایم دردی به جز تو نیست دوایی به جز تو نیست بـا درد آمـدیـم که درمـان گـرفـتـهایـم شـرمـنـدهایم از غـمـتان جـان ندادهایم مشکـل چه بود اینـقـدر آسان گرفتهایم دل سنگ بودهایم و کویری دوچشممان هـمـراه زخـمهای تو بـاران گـرفتهایم ***************** با سـایۀ سرت سر ما گـرم شد أخـا... تا کوفه روی سر، مـه تابان گرفـتهایم إحـیا گرفـتـهایم هـمه با سـرت حـسین بر روی سر ببین همه قـرآن گرفتهایم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
بعد عـمری، که گـرفـتار غـم بابا بود بازهم گوشۀ یک حجره، تک و تنها بود پسر سـوم زهـراست، مـراعـات کـنید بـخـدا هـمـسـفـر عـمـۀ عـاشـورا بـود باغ گل دید، ولی غـم ز دلش باز نشد او فـقـط، فـکـر گـلــوی پـسـر آقـا بود ذبح میدید، پر از شور و تلاطم میشد آه، انگـار به فـکـر عـطـش مـولا بـود دائماً اشک برای غـم عـاشورا ریخت فکـر سـقـا و تـن گـل پـسـر لـیـلا بـود زهـر، نـاچـیـزتـریـن قــاتـل آقـا بـوده قـاتـلـش، داغ پـریـشانی دخـتـرها بود جگرش سوخت، به یاد غم آن روزی که بـزم نـامـردی اولاد "زنـا" بـرپـا بـود دو سه تا مهرۀ شطرنج و شراب و نامرد اصلا انگار نه انگـار، رباب آنجا بود عـمۀ بیکس و تنها، وسط بزم شراب او که پر دردترین، خواهر این دنیا بود چوب را بر لب و دنـدان پدر میکوبید بــزم نه، قـتـلـگـه ذریــۀ زهــرا بــود
: امتیاز
|
ربانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت
چـل سال هرشب روضه گردان تو بودم بـا عـمـههـا، پـاره گـریـبـان تـو بـودم چـل سال شد حرف از تنت، چل سال مُردَم رفـتم سر سفـره ولی چـیزی نخـوردم چـل سال تقدیر دل من درد و غم بود هر چـیز میدیـدم گـریز روضهام بود نـعـلـیـن پــا کـردم بـیـابـان یــادم آمـد رفـتـنْ روی خـار مـغـیـلان یـادم آمـد چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد داغ حصیری بر دل من شعله ور شد هر جور میشد روضه را مکشوفه کردم هـرکـس سـلامـم داد یـاد کـوفـه کردم وقتی عـبا دوشم کـشیدم گـفتم ای وای تا اشک دختر بچه دیدم گفـتم ای وای در کوچـهها رد طنـاب آمـد به چـشمم نـوزاد تا دیـدم ربـاب آمـد به چـشـمـم رفـتم به تـشیـیـع جـوانهـا گـریه کردم با خـنـدههـایِ سـاربـانها گـریـه کـردم عمامهام افتاد و بیحـد روضه خواندم انگشتر از دستم درآمد روضه خواندم هر جا شلـوغی بود ماتم سهـم من شد شرمـندگی از خـواهـرانم سهم من شد حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است در ظرف آبم روضه جام شراب است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها هنگام خروج از کربلا
میـان نـالـۀ خود مـیبـرم نـوای تو را که خطبه خطبه شوم شرح،ماجرای تو را تـمام بـار به دوش من است میبـیـنی که میکشم به سرِ شانه کربلای تو را من و تـمامیِ این قـافـله قـسم خـوردیم بـه انـتـهـا بـرســانـیـم ابــتـدای تـو را بخواب میبـرم از کـربلا، خـداحـافـظ میان حنجرهام صوت مرتضای تو را زمانِ بردنِ هشتاد و چار ناموس است بگو به میرِ حـرم کردهام هوای تو را به دست بـسـتهام و بیرکـاب میبـیـنم کنون چه داغ گرانی گرفـته جای تو را سر تو را که به خورجین خویش خولی برد بگـو چکـار کـنم این تَنِ رهـای تو را مسیر کوفه که از خون حنجرت پیداست گـرفـتـهانـد در این راه رد پـایِ تو را حـرامـیـان نـشـنـیـدنـد، هـای هایِ مرا مـرا زدنـد بـبـیـنـنـد، هـای هـای تو را گـمـان کـنم که نـدارند هیچ کـارِ دگـر که میزنند شب و روز بچههای تو را بـنی اسد پس از این از دهات میآرند حصیرِ خانهشان نه، که بوریای تو را
: امتیاز
|
مصائب خروج اهل بیت از کربلا
رسید وقت سفر، سر به زیر شد زینب حسینْ چشم تو روشن! اسیر شد زینب هزار زخم، روی پیکرت دهن وا کرد هـزار سـالْ زِ داغ تـو پـیـر شد زینب چقدر پایِ غنیمت کتک ز لشگر خورد چـقـدر زخـمیِ مُشْتی فـقـیر شد زینب گـرسنه بود ولی تازيـانه خـيلی خورد غـذا نـبـود ولی خـوب سیـر شد زینب همان زمان كه به سر نيزهها هُلَشْ دادند نشست و حرف نزد، گوشه گير شد زينب
: امتیاز
|
سبک های سقائی خروج اهل بیت از کربلا
پخش سبک ۳ (به سبک: دل تو را من اگر شکستم) عــزیــز بـا جــان بـرابـر مـن شهـیـد عـطـشـان؛ بـرادر مـن فـتاده بر خاک چو در بر مـن به جـسم بی سر، نظـر نـمـودم ************* بند دوّم ************* غــم فـراقـت، بـه دل کـشـیـدم ز بـعـد داغـت، چـهـا که دیـدم ز داغ هجـران؛ نگـر خـمـیـدم ز خـاک کویت؛ سـفـر نـمـودم **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۴ (به سبک: کنار علقمه محشر به پا شد) من و رفتن از این خاک ای برادر من و این چشم نمناک ای برادر مرا بر نـاقـۀ عــریـان نـشانـدند تو را بر خاک و خاشاک ای برادر خــدا حـافــظ امــیــرم امــیــر بــی نـظــیــرم دعـا کـن حــاجـتــم را کــنــار تـو بــگــیـــرم که شـایــد بر مــزار تو بـمـیـرم *********************** خـــداحـافــظ ســر از تن بریـده دگـر وقـت وداع مـن رسـیــــده به من حق میدهی بی تاب باشم کسی چون من چنین داغی ندیده خــداحــافــظ نــگــارم بـبـیــن ابــر بــهـــارم تـو را ای پـاره پـیکـر به زهــرا می سـپـارم دگــر من طـاقـت دیــدن نــدارم *********************** شکـسـته داغ تو بـال و پـرم را بـبـیـن خــیــره نــگـاه آخـرم را خودم از قـتـلـگـاهت ای بـرادر شـنــیــدم نـالـه هـای مــادرم را ببـین ای بـی قــریــنـه که مــادر از مـدیـنــه رســیــده در کــنـارت بـــه آوای حــزیــنـــه کـنــار تو زنــد بر روی سـیـنـه *********************** خــدایــا مـی شـود سـاقـی بـیـاید به سوی خواهرش دیـده گـشـاید بگـو از علـقـمه برخـیـزد از جا مرا در این سـفـر راهی نـمـایـد بـگـو ای قـرص ماهـم هـمـیـشـه تـکـیـه گاهم به دسـتــان تـو مــانـده بــرادر جـان نـگــاهـم دعایم کن که بی تو بی پناهم شعر از: مجتبی شکریان ******************************************** پخش سبک ۵ ( به سبک: قـاسم ای، گـلِ زهرا....) برادر، در این هامون، شدی غرقه خون (۲) به دو چشم تر، شدهام مضطر، ز بَرت دیگر، بـبرندم اکـنون (۲) *********** بند دوّم *********** خونجگر، منِ محزون، زِ جورِ گردون (۲) بنگر طفلان، همگی گریان، زِ غمِ هجران، رخ شان شد نیلگون (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۷ (به سبک: با وفا عـلمدار لـشکرم) در بــرابــر جــسـم شــاه دیـن گفـت و اینچـنـین زینب حزین که گـر رفـتـم و می گـذارمـت حسین جان به حق می سپارمت ************* بند دوّم ************* با تـو آمـدم، من در این زمین بی تو می روم، با دل غـمـین اگـر زخـمِ تـن، مـی شـمـارت حسین جان به حق می سپارمت **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۹ (به سبک: عباسم ای تو آب آور من) یا اَخا بسته شد محملِ من، بین مشکلِ من (۲) گردد شام و کوفه منزلِ من، سوزد دلِ من از کـویِ دلــبــر، مـیروم آخــر، هــمــراهِ اهـلِ حــرم همسفر بنگر، غربتِ خواهر، خون شد از غم جگرم (۲) *************** بند دوّم *************** ای شمعِ خاموشِ محفلِ من، پرپر گلِ من (۲) داغت زد آتش بر حاصلِ من، سوزد دلِ من ماتـمت دیگر، میزنـد یکـسر، هـر دم بر جـان شـررم همسفر بنگر، غربتِ خواهر، خون شد از غم جگرم (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۱۲ ( به سبک: یا ابوفاضل، ساقیِ طفلان) یـا اخـا بـنگـر، روم از کـویـت (۲) نـگـرم بــر نـی، روی نـیــکــویـت هــر کـجـا بــاشـم، قــبـلـه ام رویـت الــــوداع ای جـســم پـاره پـاره (۲) *********** بند دوّم *********** از غـمـت هـر دم ریـزم سـتـاره (۲) یــا اخـــا بـــنــگــر نـــدارم چـــاره مــی بــــرنـــدم بــا جــگـــر پـــاره یا حـسـیـن سـوی دارالـعــمـاره (۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۱۶ (به سبک: شهِ دیـن به هـمرهِ یاوران) تنِ پـاره پـارۀ چـون گـلــم (۲) بـه زمـیــن گــذارم و مــیروم چـه کـنـم چـه چـاره بــرادرم؟ به خـدا سـپـارم و میروم (۲) ********** بند دوّم ********* تـو و این دیـارِ پـر از الـم (۲) مـن و راه کــوفـه و شـامِ غــم شب و روز هجـر تـو دم به دم هـمه میشـمارم و میروم (۲) **شعر از: مرحوم محجوب** ******************************************** پخش سبک ۱۸ (به سبک: قاسمم من یادگار مجتبایم) بــــرادر(۲) رفـتـم به سویِ شامِ ویـران از کربلا با این اسیران(۲) آه، بعد از تو ای قاری قرآن قدّم خمید از داغ هجران(۲) جانِ اَخا،«مظلوم حسینِ من، حسین جان(۲)» ********** بند دوّم ********* شد خواهر(۲) از مـاتــم تـو دل پــریـشـان جان دادهای با کامِ عطشان(۲) آه، زینب بمیرد ای حسین جان افتادهای بر خاک سوزان(۲) جانِ اَخا،«مظلوم حسینِ من، حسین جان(۲)» **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۲۰ ( به سبک: ای شبهِ رویِ طاها) خـیـز و نـمـا نـظاره (۲) بــر دل زنــــد شــــراره مانده به خاک صحرا(۲) آن جــســمِ پـــاره پـــاره « آرامــــش جـــــانـــــم مظلـوم حسین جانم»(۲) ********** بند دوّم ********* رفـتم به دست بـسـته (۲) محـزون و دل شـکـسـته از کـربـلا بـه اجـبـار(۲) زار و غـمـین و خـسـتـه «از غــم بـه لـب جــانـم مظلـوم حسین جانم»(۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** جـانــا بــرادر عــازمِ شــامِ بــلایـم (۲) بــا کــودکـانِ بــیـنــوا، از کــربــلایــم ای زادۀ زهــــــــــرا ای مـعــنــی طــاهــا مـن زیـنـبــم یـا اخــا بنگـر تو حال مرا(۲) *********** بند دوّم *********** برخیز و گو تا اکبرت گیرد رکابم (۲) کز داغ این رعنا جوان، در اضطرابم یـا نــجــل ثــار الــلـه یــابـن رســول الــلـه هــمــره قـــوم دغـــا روم من از کربلا (۲) **شعر از: محمد مسکین** *********** بند سوّم *********** ای مانده داغت بر دلم ای جان خواهر(۲) شد همسـفـر با مـحـمـلم، سـرت بـرادر از جـور این گـردون با حـالـتـی مـحــزون اطفـال خـونین جگـر ز داغ تو نوحه گر(۲) *********** بند چهارم *********** تو مانده ای در کربلا با جمله یاران(۲) مـن عـازم شــام بـلا، بـا غــم گـسـاران در دشت و در هامون مـن مـی روم اکـنـون اهـل حــرم شـد دگـر ز داغ تو نوحه گر(۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۲۲ (به سبک: من آنم که ره را به رویِ تو بستم) برادر حسین جـان به قـربانِ رویت ببـین هـمـسفـر گـشتـهام با عـدویت نهـفـتـم زِ حـسـرت به دل آرزویـت خدا حافـظ ای قـرآن پاره پاره (۲) ********** بند دوّم ********* نظر میکنم نـوکِ نِی من به سویت به هـر دم رقـیّه کـنـد جـسـتجـویـت روم بـا اسـیـرانِ محـزون زِ کویت خـدا حافـظ ای قرآن پاره پاره (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۲۳ ( به سبک: دو جانـباز نازنـین) زِ کـربـلا مـیرود، خــواهـرت، بـه ســویِ شــامِ بـلا (۲) به خـاکِ سـوزان بُـوَد، پـیکـرت، بیکـفـن در نـیـنـوا (۲) ********** بند دوّم ********* من با عـزیـزانِ تو، بیمـعـین، بـه درد و غـم مـبـتـلا (۲) بـیتـو چـه سـازم دگـر، دل غـمـین، اسیـرِ قــومِ دغـا (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۲۹ ( به سبک: دو عزیزنازنـین) گشته زینب از جفا(۲) بـیمـعـیـن بـه کـربلا گـویـد او بـه صد نـوا یا رسول مصـطفی(۲) «اینکه نور عین توست بیکفن حسین توست»(۲) ********** بند دوّم ********* ای صـبا به مادرم (۲) گــو کـه در بــرابــرم کُــشـتـه شــد بــرادرم یــادگــار حــیـدرم (۲) «اینکه نور عین توست بیکفن حسین توست»(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۳۰ ( به سبک دگر ندارد توان و طاقت ) چگونه بیتو روم حسین جان، ز کربلا تا به شام ویران ز جور دشمن، روم به کوفه، به ناقۀ بی جهاز و عریان به چشم خونبار، خدانگهدار، عزیز مادر، اخا حسین جان ********** بند دوّم ********* فتاده ای تو، به خاک میدان، من میروم با همه یتیمان منم مدد کار، به غم نصیبان، تو بی کفن مانده در بیابان به چشم خونبار، خدانگهدار، عزیز مادر، اخا حسین جان **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک۳۱ ( به سبک : از خسرو دین یا رب ) ای خفته به خاک و خون (۲) صد پـاره در این هـامون بـرخـیـز و بـبـیـن زیـنب جـانـش ز غـمـت بر لـب عازم به سویِ شام است(۲) ********** بند دوّم ********** طـفـلانِ تـو افـسـرده (۲) هـمـچـون گـلِ پــژمــرده بـییـار و مـعــیـن زیـنب از کـیـنـه غـمـیـن زیـنب از فــتـنـۀ ایّـام اسـت (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** رود به چشم پُر خون ببـین که خواهـر، بدونِ یـاور، و با یـتـیـمـان، به شام ویـران به سوی دشت و هامون چو بیبرادر، عزیزِ مـادر، به آه و افغـان، حسین حسین جان ********** بند دوّم ********* سکـینه گـشته دلخـون زِ داغِ اکـبر، به دیـدۀ تر، به قـلبِ سـوزان، ز جـور عــدوان زنـد به حالِ محـزون به سینه و سر، دلِ پر آذر، به چشم گریان، حسین حسین جان **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۳۸ ( به سبک: ابوفاضل ای میرِ لـشکر) حسین جان ببین زار و خسته (۲) که زیـنـب به مـحـمـل نـشـسـتـه به هـر لـحـظـه گـیــرد بـهــانــه رقـیّـه کـه دل بر تو بـسـتـه (۲) ********** بند دوّم ********* تو رخ را ز خونت بشُسته (۲) مـن از داغِ تـــو دل شــکــسـتـه فـــلــک رشــتــۀ بــخـت مــا را دریـغـا که از هـم گـسـسـته (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۳۹ ( به سبک: حسین جان برادر ببین حالِ زارم) برادر حـسین جان به قـربانِ رویت ببـین هـمـسفـر گـشـتهام با عـدویت نهـفـتـم زِ حـسرت بـه دل آرزویـت خدا حافظ ای مصحف پاره پاره (۲) ********** بند دوّم ********* نظر میکنم نـوکِ نِی من به سویت به هـر دم رقـیّه کـنـد جـسـتـجـویت روم بـا اسیـرانِ محـزون زِ کـویت خدا حافظ ای مصحف پاره پاره (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** روم دگـر ز کـوی تـو به هـمـره عــدوی تـو اگـر درون مـحــمــلـم به پـیـش تـو بـود دلـم فروغ هر دو عین من حـسین من حـسین من شـوم فــدای روی تـو بـبـوسـم آن گــلـوی تو شـود خـرابــه مـنـزلـم ســر تـو در مـقــابـلـم نگر به شور و شین من حـسین من حـسین من **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۴۱ ( دفن شهدا) جسم شه دین روی خاک گرم میدان چون پـارۀ قـرآن فـتـاده در بـیـابـان صد چاک و عریان دور از عـزیـزان از کـیـنـۀ اعـدای دیـن یا حجـت الله ای حـامیِّ شرع مـبـین یا حجت الله ********** بند دوّم ********** نعش شهیدان بیکفن از ظلم عدوان بیدست و سر خفته به دور شاه خوبان چـون مـاه تـابـان بـا کـام عـطـشان از ظلم و جور مشرکین یا حجت الله ای حامی شـرع مـبـین یا حجت الله **شعر از: محمد مسکین** ************** سوم عـاشـورا ************** امشب بُوَد زهرا به جنّت دیده گریان چون جسم شاه دین بخون گردیده غلطان از بـهـرِ طــفـلان بــهــرِ اســیــران چون باشد امشب سومِ قـتل شهیدان بر خاک صحرا مانده جسم شاه خوبان ********** بند دوّم ********** جسمِ حسینش رویِ خاکِ گرمِ میدان صد پاره و عریان بدن در آن بیابان دور از عـزیـزان بر خـاک سـوزان تنهای بیسر خفته چون اوراقِ قرآن زین ماتم عـظمی پیمبر دیده گریان **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۴۴ ( به سبک: حسین جان حُرِّ نالانم) ببـین ای مقـتدایِ دین (۲) پـریـشان عـتـرتِ یـاسیـن به شـامِ غـم رود غـمگـین خـدا حافظ برادر جان(۲) ********** بند دوّم ********* زِ یثرب مهربان مادر(۲) به این اطفـالِ خود بنــگر رود از کــربـــلا دیــگــر به کوفه همراه عدوان(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۴۸ (به سبک: به محضرت رسیده عبد پُر از اشتباهی) برادرا ببین زِ کویت روم دل پریشان (۲) شدم زِ جورِ کوفیان خونجگر ای حسین جان بدون تو چسان روم کـوفه و شام ویران بگو که بیتو چون کنم با عزیزان و طفلان؟(۲) ********** بند دوّم ********* تو پاره پاره پیکرت مانده در این بیابان (۲) من شکسته دل ز داغت شدم زار و نالان چشان شـوم تـسلـیّ خـاطـر این یـتـیـمان بگو که بیتو چون کنم با عزیزان و طفلان؟(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۴۹ ( به سبک: رخصتی از راهِ وفا ای عمو جان فدایت) ای شهِ بییار ومعین، گو چه شد لشکرِ تو؟ گو چه شد عبّاسِ جوان، ساقی و یاورِ تو؟ با همه طفلان به اسیری رود خواهرِ تو خیز و نظر کن به من از غمگساری حسین جان (۲) ********** بند دوّم ********* گو به من از راهِ وفا، نوجوان اکبرت کو؟ غنچۀ نشکفتۀ باغِ ارم، اصغـرت کو؟ ناله کنان از غمِ تو، فاطمه مادرت تو میکنم از داغِ تو من سوگواری حسین جان(۲) **شعر از: محمد رنگچیان**
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا و مصائب گودال قتلگاه
از دست مهربان شما هر که نان گرفت بـالای دست حاتـم طایی مکـان گرفت عرض نیاز پیش کریمان درست نیست باید همیشه دست به روی دهان گرفت در روضۀ تو دعوتمان کرده مـادرت شکر خدا که فاطمه تحـویلـمان گرفت دیـشب سه دفـعـه نام مسیـحـایی تو را بر مُردهای دمیدم و دیدم که جان گرفت با ذکر و نغمه فاطمه خوشحال میشود باید که نام حضرت تان را زبان گرفت تـو زنـده بـودی و دم گـودال قـتـلـگـاه از دست شمر رخت تنت را سنان گرفت قـرآن نخـوان که من نگـران لب تـوأم مست است و باز دست خودش خیزران گرفت
: امتیاز
|